قاصدكقاصدك، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

قاصدک اومده هوراااا

لالا بکن کوچولو

لالا لالا گل من     قربون روی ماهت ماه اومده همین جا     تا بکنه نگاهت ......   لالا لالا گل من     قربون روی ماهت ماه اومده همین جا     تا بکنه نگاهت ستاره های زیبا     دور و برش نشستن انگار که آسمون رو     برات ستاره بستن لالا لالا عزیزم     چشمات چه قدر سیاهه به رنگ شب می مونه     چه پاک وبی گناهه الهی که همیشه     قشنگی رو ببینی شکوفه های شادی    ...
6 اسفند 1391

محمد،گل پیغمبران

محمد روح و جان است، گل پیغمبران است  تمام علت خلق جهان است .....   محمد روح و جان است، گل پیغمبران است  تمام علت خلق جهان است از آن روزی که او آمد به دنیا دگر روی زمین هم آسمان است همه بوی خوش گلدسته ها از شهادت بر محمد در اذان است شکوفد هر کجا نام محمد همان، خوشبوترین جای جهان است بود جنت زخوبان جهان پر محمد سرور اهل جنان است صلواتش دعای مستجاب است از این رو دائما ورد زبان است     ...
12 بهمن 1391

کلاغه مژده می‌داد

  چی بود چی بود کلاغ بود روی دیوار باغ بود چکار می کرد صدا می کرد غار و غار و غار به پا می کرد چرا چرا؟ مژده می داد خبرهای خوب و زیاد خبر می داد که دیده یه روز خوب رسیده روز بهاری و شاد روز  قشنگ میلاد میلاد بهترین مرد آنکه هدایت می کرد روشنه شهر مکه تو هم بگو مبارکه   ...
9 بهمن 1391

شعر آکواریوم

آکواریوم چه زیباست یه قسمت از یه دریاست آبش یه کم آبیه .... آکواریوم چه زیباست یه قسمت از یه دریاست آبش یه کم آبیه حباب سازش عالیه ماهی داره بانمک  زبر و زرنگ و کوچک اما نداره کوسه تا هیچ کسی نترسه سنگ و خزه ته اون صدف داره فراوون یه ماهی لجن خوار  چسبیده روی دیوار می شوره ماهیارو می خوره آشغالارو آکواریوم چه زیباست یه قسمت از یه دریاست     ...
1 بهمن 1391

صبحانه مفید

اتل متل  توتوله بچه ی خوب  چه جوره؟ بچه ی خوب صبح زود از خواب ناز پا میشه .... اتل متل  توتوله بچه ی خوب  چه جوره؟ بچه ی خوب صبح زود از خواب ناز پا میشه می خنده مثل غنچه لبای اون وامیشه سلام داره به مامان سلامی هم به  بابا میخوره صبحونه را با میل  و با اشتها اتل متل توتوله بچه ی خوب می دونه خوردن شیر مفیده شیر می ریزه تو لیوان میگه رنگش سفیده شیر  میخوره  سیر میشه قوی مثل شیر میشه   ...
28 دی 1391

کوچ از شهر

نه باغی، نه جنگل نه یك دشت پر گل نه شعر قناری نه آواز بلبل ... نه باغی، نه جنگل نه یك دشت پر گل نه شعر قناری نه آواز بلبل نه حال سۆالی نه میل جوابی نه موج سروری نه شوری نه حالی فسردیم در خود چو یك شمع خاموش و رفتیم از یاد چو نامی فراموش خوشا دامن كوه خوشا سینة دشت خوشا چون نسیمی سفر، سیر، گلگشت خوشا كوچ از شهر به آغوش یك ده دهی رام و آرام دهی صاف و ساده   ...
27 دی 1391

گنبد طلایی

یه گنبد طلایی یه آسمون صداقت پنجره های فولاد .... یه گنبد طلایی یه آسمون صداقت پنجره های فولاد دستای استجابت یه گنبد و یه بارگاه ستاره ها دور ماه شفا می ده به مردم یه مرد خوب و آگاه زیارتش كه كردی با عشق و با طهارت نشون میده به دوستاش یه عالمه كرامت ...
25 دی 1391

ضامن آهو

کاش من یک بچه آهو می شدم می دویدم روز و شب در دشتها توی کوه و دشت و صحرا روز و شب ... کاش من یک بچه آهو می شدم می دویدم روز و شب در دشتها توی کوه و دشت و صحرا روز و شب می دویدم تا که می دیدم تو را کاش روزی می نشستی پیش من می کشیدی دست خود را بر سرم شاد می کردی مرا با خنده ات دوست بودی با من و با خواهرم چونکه روزی مادر م می گفت تو دوست با یک بچه آهو بوده ای خوش به حال بچه آهویی که تو توی صحرا ضامن او بوده ای پس بیا من بچه آهو می شوم بچه آهویی که تنها مانده است بچه آهویی که تنها و غریب در میان دشت و صحرا م...
25 دی 1391

قهر یعنی غصه

قهر کردی با من تک و تنها ماندم قهر یعنی غصه ... قهر کردی با من تک و تنها ماندم قهر یعنی غصه بین غم‌ها ماندم سخت و طولانی بود آه، این مدتِ کم آرزویم این بود که بخندیم با هم با نگاهت امروز تو صدایم کردی باز با خنده‌ی خود آشنایم کردی من و تو خندیدیم غصه‌ها رفت از یاد باز هم دست به دست داده‌ایم با دلِ شاد   ...
21 دی 1391