قاصدكقاصدك، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

قاصدک اومده هوراااا

سمنو، آی سمنو

  سلام. من یکی از سین های سفره ی هفت سین هستم....   سلام. من یکی از سین های سفره ی هفت سین هستم.  سرکه و سماغ و سنجد، سکه و سیب و سیر نیستم. خوردنی وخوشمزه ام. حالا می تونید اسممو بگین؟  درسته، من سمنو هستم. یک غذای خوشمزه که رنگم قهوه ای پررنگه. منو از آرد و گندم درست می کنند و برای درست کردنم اصلاً لز شکر استفاده نمی کنند. ولی خیلی شیرین و لذیذم. بعضی ها فقط منو توی سفره ی هفت سین می ذارند. اونایی که منو نمی خورند ضرر می کنند چون من خیلی پر فایده و با خاصیت هستم. من یه عالمه ویتامین و پروتئین، کلسیم، پتاسیم، آهن و فسفر دارم. اگه منو بخورید همه ی اون چیزایی را ...
8 فروردين 1391

فرشته های نقاش

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود. فصل زمستان بود و همه چیز کمی بی رنگ بود، اما یواش یواش باید...   یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود. فصل زمستان بود و همه چیز کمی بی رنگ بود، اما یواش یواش باید بهار می آمد، برای همین همه ی فرشته های مهربان و نقاش آماده ی نقاشی بودند. یک روز فرشته ی زرد گفت: من دیگر نمی توانم صبر کنم. می روم پیش خانم خورشید و رنگش می کنم. فرشته ی سبز گفت: من هم چمن ها را با رنگ سبزم نقاشی می کنم. فرشته ی قرمز گفت: پس من هم به گل ها یک رنگ قرمز قشنگ می زنم. اما فرشته ی آبی که یک کم تنبل بود گفت: من نمیام، می خواهم کمی استراحت کنم....
28 اسفند 1390

فندق پر فایده

من فندق هستم. خانه ی من روی درختچه هایی است که.... من فندق هستم. خانه ی من روی درختچه هایی است که برگ های پهن و نوک تیز دارند. من پوشش سبز رنگی دارم که پس از خشک کردن از من جدا می شوند. مغزم زرد کمرنگ است و بو و مزه ی خیلی خوبی دارد. مرا می توانید در آجیل فروشی ها با پوست و بی پوست پیدا کنید. من یکی از آجیل های شب عید و شب یلدا هستم. روغن زیادی دارم. از روغنم در غذاها و عطر استفاده می شود. من میوه ای گرم و خشکم. بچه هایی که کم خونی دارند می توانند هر روز صبح و ظهر، همراه با غذایشان 5 دانه از مرا بخورند. من برای آن هایی که بیماری قند و سنگ کلیه دارند خیلی خوبم. فسفر زیادی دارم و...
28 اسفند 1390

من بهار هستم

  سلام دوستان خوبم. من بهار ، اولین فصل سال هستم. برادرم زمستان، خداحافظی کرد و... سلام دوستان خوبم. من بهار ، اولین فصل سال هستم. برادرم زمستان، خداحافظی کرد و نوبت من رسیده تا به اینجا بیایم. وقتی برادرم زمستان داشت از این جا می رفت، برف و سرما را هم با خودش برد تا من بتوانم به راحتی به همه جا سرک بکشم. وقتی من از راه می رسم همه جا را سر سبز و زیبا می کنم. درخت ها از خواب بیدار می شون و شکوفه می کنن، تا بتوانند میوه های خوشمزه بدن. برف هایی که در زمستان جمع شده، کم کم آب می شن و رودها رو پر از آب می کنه و همینطور حیوانات از خواب زمستانی بیدار می شن تا دوباره به کار و تلاش خود ادامه بدن. همه شاد و ...
27 اسفند 1390

من نجار هستم

    سلام من آقای نجار هستم. من با استفاده از چوب های مختلف و ابزاری مثل میخ، چکش، اره، مداد، خط کش، متر، چسب و ... وسایل زیادی درست می کنم . این ابزار...       سلام من آقای نجار هستم. من با استفاده از چوب های مختلف و ابزاری مثل میخ، چکش، اره، مداد، خط کش، متر، چسب و ... وسایل زیادی درست می کنم . این ابزار به من کمک می کنند تا چوب ها را به شکل های مختلفی مثل صندلی، کمد، میز، قاب، تخت، در، پنجره و ... دربیاورم. برای درست کردن وسایل مورد نیاز شما، چوب ها اندازه گیری می کنم و قسمت هایی را که قرار است به وسیله ی اره بریده شود، با مداد علامت گذاری می کنم. بریدن چوب ها هم...
21 اسفند 1390

دوست باغبان

سلام دوستان مهربان من. من یک حشره ی کوچک از خانواده ی سوسک ها هستم. رنگ من بیش تر سیاه و قرمز است. روی بال هایم هفت خال دارم . بدن و سر کوچکم سیاه رنگ است. روی...       سلام دوستان مهربان من. من یک حشره ی کوچک از خانواده ی سوسک ها هستم. رنگ من بیش تر سیاه و قرمز است. روی بال هایم هفت خال دارم . بدن و سر کوچکم سیاه رنگ است. روی سرم هم دو شاخک دارم. راستی من پرواز هم می کنم. موقع پرواز بال های من بیرون می آیند و شما می توانید آن ها را ببینید . حتماً تا الان اسم مرا حدس زدید؟ من کفشدوزک هستم . دوست عمو باغبان. ما کفشدوزک ها حشرات بسیار مفیدی هستیم، اما نه همه ی ما. ما شته ...
16 اسفند 1390

لاک پشت گردن دراز

  یک روز ماهی بادکنکی به لاک‌پشت گفت: شنیده‌ام در...   یک روز ماهی بادکنکی به لاک‌پشت گفت: شنیده‌ام در چمنزار ساحل دریا ، لاک‌پشتی زندگی می‌کند که گردنش مثل مار بلند است. لاک‌پشت، با شنیدن این حرف تصمیم گرفت برود و او را ببنید او تمام روز و شب را شنا کرد تا اینکه به چمنزار آن طرف دریا رسید و لاک‌پشت را دید. لاک‌پشت گردن بلندی مثل مار داشت. او حتی همسر و بچه‌های لاک‌پشت گردن بلند را هم دید! وقتی به خانه برگشت. ماهی بادکنکی منتظر او بود... و ماهی‌هایی که برای شنیدن حرف‌های او جمع شده بودن...
15 اسفند 1390

جوجه تیغی

        سلام کوچولوهای مهربان. من یک....   سلام کوچولوهای مهربان. من یک حیوان پستاندار هستم. سر کوچکی دارم، اما گردن ندارم. پشت من پر از خارهای سیاه رنگ است. من فصل زمستان می خوابم و در فصل بهار بیدار می شوم. فکر کنم تا الان اسم مرا حدس زده اید. اسم من جوجه تیغی است. ما جوجه تیغی ها روزها می خوابیم و عصرها برای پیدا کردن غذا از لانه هایمان بیرون می رویم. ما لانه های مان را زیر زمین درست می کنیم . ما غذای مان را به کمک بو کشیدن پیدا می کنیم. غذای ما جوجه تیغی ها حشرات، حلزون ها، تخم پرندگان، قورباغه ها، میوه ها و سبزیجات است. وقتی ما احساس خطر کنیم، خودمان را به شکل یک...
9 اسفند 1390

من نجار هستم

          سلام من آقای نجار هستم. من با استفاده از چوب های مختلف و ابزاری مثل میخ، چکش، اره، مداد، خط کش، متر، چسب و ... وسایل زیادی درست می کنم . این ابزار به من کمک می کنند تا چوب ها را به شکل های مختلفی مثل صندلی، کمد، میز، قاب، تخت، در، پنجره و ... دربیاورم. برای درست کردن وسایل مورد نیاز شما، چوب ها اندازه گیری می کنم و قسمت هایی را که قرار است به وسیله ی اره بریده شود، با مداد علامت گذاری می کنم. بریدن چوب ها هم کار بسیار سختی است هم بسیار آسان. زیرا استفاده از اره کار بسیار خطرناکی است. بعد از بریدن چوب ها باید تکه هایی که جدا کردم به وسیله ی چسب یا میخ به هم وصل کنم تا ...
9 اسفند 1390