قاصدكقاصدك، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

قاصدک اومده هوراااا

ماهی فرار می‌کنه

    بابایی با چند تا کرم طعمه ای خوب می سازه می چسبونه به قلّاب تو رودخونه می ندازه یه ماهی نزدیک می شه یک دفعه گول می خوره حالا داره رو قلاب طفلکی وول می خوره قلّابه مثل سوزن لب اونو می دوزه آه می کشه عینکی دلش براش می سوزه  کاری بکن خدا جون! که ماهیه در بره با بچه هاش دوباره این ور و اون ور بره ماهی فرار می کنه می ره پیش بچه هاش حالا دل عینکی می سوزه واسه باباش     ...
10 اسفند 1390

عینکی تو خیابون

      آدما تو خیابون این ور و اون ور می رن *** چند تا پسریه گوشه با یک درخت، ور می رن *** بدو بدو عینکی از خیابون رد می شه *** سر می رسن ماشینا حالش یهو بد می شه *** عینکی بیچاره گیر افتاده اون وسط *** برنمی داره اما پاهاشو از روی خط *** باباش می آد و می گه: «پسر، کارت غلط بود» *** عینکی می گه: «بابا من که پاهام رو خط بود!» ***   ...
9 اسفند 1390

اتل متل چه ریزه

    اتل متل چه ریزه یه محصول لذیذه *** روی سرش چوب داره یه مزه ی خوب داره *** یه مدتی تو باغ بود شیرین و گرد و چاق بود *** رو شاخه، لای خوشه نشسته بود یه گوشه *** محصول خوب و تازه حافظه رو می سازه *** محصولی با ارزشه اسمش چیه؟ کشمشه   ...
8 اسفند 1390

نیش زنبورک

    کلّه کدو تو باغچه گُلای خوشگلی دید به اون گُلا سلام کرد یه دونه شون رو بوسید یه مرتبه از اون گُل بیرون پرید یه چیزی یه زنبور عسل بود با نیش ریز و تیزی زنبور نشست رو لپش یه نیش زد و فرار کرد کلّه کدو نه آخ گفت نه داد و نه هوار کرد خندید و گفت: «زنبورا دوستند با من همیشه وقتی منو می بوسند تو بوسشون یه نیشه!» ...
7 اسفند 1390

خروس

    من که به این قشنگیم سرخ و سفید و رنگی ام یکه خروس جنگی ام قو قو لی قو قو ببین ببین بال و پرم ببین ببین تاج سرم با هنرم با هنرم قو قولی قو قو دمم کشیده در هوا رهام به روی پنجه هام ببین منو ببین منو قو قولی قو قو دهم همیشه  آب و دان به مرغ و جوجه هایشان منم خروس مهربان قو قو لی قو قو ...
6 اسفند 1390

آپارتمان کلاغ‌ها

  کنار یک خیابان درست پای کوهی درخت قد بلندی است درخت باشکوهی به روی آن درخت چه قدر آشیانه به هر طرف کلاغی نشسته توی لانه درخت سبز زیبا سرش بر آسمان است نگو درخت زیبا بگو آپارتمان است! عجب آپارتمانی بدون یک آسانسور نمی زنند آن جا کلاغ ها به هم غر کلاغ ها همیشه صبور و نازنین اند ببین کلاغ ها هم آپارتمان نشین اند   ...
6 اسفند 1390

کیک اردکی

    مامان جونم خریده کیکی به شکل اردک با خامه روش نوشته: تولدت مبارک اردک من ازاول  شمع تولد نداشت باباجونم جای شمع روی تنش گل گذاشت خیلی قشنگ تر شده کیک تولد من فوت می کنم به این گل به جای شمع روشن ...
6 اسفند 1390

آسمون بارونی

      تو آسمون ابرای دسته دسته اینجا یکی اونجا یکی نشسته ابرای آسمون چی‌ان؟ کبوترن رو آسمون کنار خورشید می پرن دفتر نقاشی مو، زود بر می دارم مداد و پاک کن رو کنارش می ذارم تو دفترم کبوترا رو می کشم ابری می شه هوا هوا رو می کشم دفتر من پر از کبوتر می شه بارون می آد دفتر من، تر می شه   ...
6 اسفند 1390

گاو بی‌خیال!!!

    گُنده است و او دارد وزن و هیکلی سنگین خوش به حال گاوی که ذره ای نشد غمگین یونجه می خورد هر روز غصه ای ندارد او می رود به هر جایی بوده قلدُر و پُر رو دائماً دُمَش را نیز می دهد تکان اما خسته هم نمی گردد گاو گنده و زیبا روز و شب، مگس ها را می پراند او با دُم با صدای زنگوله لحظه ای نگردد گُم اهل بازی و تفریح هست و بادُمش شاد است از تمام غم ها نیز راحت است و آزاد است بی خیال و دل گنده هست و بوده او نادان داده حقو به او روزی مانده عقل ما حیران   ...
5 اسفند 1390