مغزی که نرسیده
من چغاله بادام هستم. خانه ی من روی درخت است و برگ های سوزنی شکلی دارد. من میوه ی
من چغاله بادام هستم. خانه ی من روی درخت است و برگ های سوزنی شکلی دارد. من میوه ی درخت بادام نرسیده هستم. یعنی زمانی که هنوز پوست روی من نرم است.
وقتی زمان می گذرد و من بزرگتر می شوم، نرمی پوست رویم هم سفت تر می شود و دیگر نمی توانید آن را بخورید.
تا زمانی که کال و رشد نکرده هستم به من چغاله بادام می گویند. وقتی که بزرگتر شدم و رسیدم به من بادام می گویند.
رنگ پوستم سبز است و کرک های بسیار ریزی مرا می پوشاند. البته آنقدر نازک و ظریف است که وقتی مرا بشویید آنها از بین می رود.
در داخل شکم من نیز روکشی قرار دارد که سفید و نرم بوده و مغز آبکی و نازک بادام را در خود نگهداری میکند. این مغز وقتی می رسد، همان بادام است.
من میوه ی فصل بهار هستم.
مواظب باشید وقتی می خواهید مرا بخورید، به دقت بشویید و حواستان باشد که مقدار زیادی را با هم نخورید.چون من دوست ندارم به دلهای شما را درد بیاورم. زیرا اگر مقدار زیادی را بخورید دلدرد می گیرید.